عشق را اگر باور می کردیم که دیگر زندگی تمام شده بود و تنها ما بودیم و دنیایی تکراری با عشق های باور شده و انسانهای غرق در عشق های عمیق...
دنیا بزرگ شده است نه بواسطه تکثیر موجوداتش ، به خاطر راه رفتن های بدون ایستادن موجوداتش که خاکش را گسترش داده اند تا برسند به کجایی که نمی دانند...
آدمی همان موجود افسانه ای است که هر روز وشب به دنبالش می گردیم ..بی خود خود را گول زده ایم ... باورها شاید روزی جایی کاربرد داشتند اما امروز همه چیز در هم شده برهم ریخته ...
باور امروزی این است
یعنی نمی شود عشق را باور کرد و وارد دنیای تکراری انسان های غرق در عشق عمیق نشد؟